سرکلاس سرم به کارخودم گرم بود که بالاسرم دبیرمونو دیدم........
گفت:داری چیکار میکنی خانوم....
منم باخونسردی کامل گفتم:اسم عشقمو حکاکی میکنم![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/51.gif)
منو باتمام گستاخی فرستاد اتاق معاون
رفتم در زدم کسی جواب نداد رفتم تو معاونمون مثل همیشه سرش به کاراش گرم بود حتی سلامم نشنید![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/37.gif)
منم گفتم:خانوووووم
گفت:بله
گفتم: از کلاس انداختنمون بیرون
سرشو بالا آورد
گفت:چرااااااا؟
گفتم:داشتم اسم عشقموحکاکی میکردم
گفت:پس حقت بود دیگه از این---نمیکنی
منم ناراحت همراش رفتم سرکلاس![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/54.gif)
دبیرمونو دم در دیدم باز سرمو با اعتماد به نفس بردم بالا![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/40.gif)
وقتی رسیدیم پیشششون
رو به معاونمون گفت:خانووووم گفتن داشتن اسم عشقشونو حکاکی میکردن؟؟؟؟؟؟؟؟
معاونمون:حالا ببخشش خانم ----
لحظه آخر معاونمون گفت:ببینم چه بلایی سر میزت آوردی
وقتی رفت ونگاه کرد یه جوری نگام کرد که انگار صدبار تو دلش گفته ببخشییییییییییید
آخه روی میزم داشتم مینوشتنم:خدا![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/72.gif)
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3